
می گویند درد را از هر طرف بنویسی درد است . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . کاش هرگز ندیده بودمت . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
نظرات شما عزیزان:
نمی دانند که اگر درد را از طرف تو اگر بنویسند شعر می شود !
.
بعد تو دلم همیشه “در دست تعمیر است” خواهد ماند !
.
از آن دمی که رفته ای
چه بی رُخت هوا بد است
چه بی ستاره گشته است
همیشه می چکد به من
ز قصه شبانه ام !
.
ﺍﺯ ﯾﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ، ﺗﻮﯼ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺍﻧﮕﯿﺰﺗﺮﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎ ﻫﻢ ﻓﻘﻂ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ !
.
عاشقت شدم ، بازی ام دادی آن هم از نوع قایم باشکش و من چه کودکانه به بازی ادامه دادم
نمیدانستم قرار است دیگر پیدا نشوی !
.
دنیای عجیبی است
تو همه چیز من باشی ولی نباشی !
.
تلخی قصه آنجاست که وقتی دلم “سوخت” ، دلش “خنک” شد !
.
ای کاش کوه به کوه میرسید ولی آدم به آدم نه …
دیدن بعضی آدما ، داغ دلتو تازه میکنه !
.
نمیتوانم فراموشت کنم فقط با خود سخت میجنگم که دیگر به یاد نیارمت !
.
ﻣﺜﻞ ﺍﺗﺎﻗﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﭘﺮ شده ﺑﺎﺷﺪ ، ﭘﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﺑﯽ ﻫﯿﭻ ﺭﻭﺯﻧﻪ ﺍﯼ !
“ﻣﻬﺪﯼ ﻣﻈﻔﺮﯼ ﺳﺎﻭﺟﯽ”
.
فقط به نظر میای اما خودت نمیای !
.
هر حادثه ای که حادثه نیست !
حادثه یعنی آمدن تــو …
.
نبودنت به جان برگها افتاده است ، زمستان بی تقصیر است !
.
همبازی قدیم ؛ چشم نگذار …
آنقدر از تو دورم که با شمردن همه اعداد هم پیدایم نمی کنی !
.
گاهی زندگی یعنی دوست داشتن تو ، بی هیچ امیدی !
.
زنگ میزنم از طرفت به خودم !
حرف میزنم به جایت با خودم !
راستی صدایت چه قدر شبیه هق هقم شده است ؟!!!
.
تقریبا همه را متقاعد کرده بودم که دیگر دوستت ندارم ، فقط مانده بودم خودم را چطور قانع کنم ؟!!
.
همه چیز زود شروع شد
عاشقی ، دلتنگی ، رفتن تو …
اما نمیدانم چرا تمام نمیشود ، عشق تو در من ؟؟؟
.
خدایا چشمهای هیچ عاشقی رو واسه رسیدن به عشقش خیس نکن !
.
کاش می دانستی ما را مجال آن نیست که روزهای رفته را از سر گیریم و لحظه های بی بازگشت را تمنا کنیم
کاش می دانستی فردا چه اندازه دیر است برای زیستن و چه اندازه زود برای مردن و “همیشه” واژه ای است پر فریب
کاش می دانستی یک آلاله را فرصت یک ستاره نیست و به ناگاه بسته خواهد شد پنجره های دیدار در اجبار تقدیر !
“کاش می دانستی”
لعنت بر چشمی که بی موقع باز شود !
.
یادمان باشد با هم بودن دلیلی برای با هم ماندن نیست
رسیدن رفتن میخواهد اما آخر همه رفتن ها رسیدن نیست
یادمان باشد رفتنی میرود چه یک کاسه آب بریزیم پشت سرش ، چه هزاران قطره اشک …
.
برگرد ، من نگذاشتم روی صندلی تــــــــو هیچکس بنشیند حتی غــــــبار …
.
می گویند با چشمان بسته نمی شود دید
آری می شود ، من هر شب به امید دیدن تو چشمانم را میبندم …
.
خسته ام از داشتنی که هیچوقت برایم نیستی !
.
باهام بودی ولی همیشه میدونستم موندنی نبودی
ترس از نبودنت همه ی لحظه های قشنگ بودنت رو برام نابود میکرد
من با بودت نابود بودم چه برسه به نبودت !!!
.
گاهی وقتها تمام روزهایت میشود زندگی در یک قاب عکس !
.
به خدا گفته ام زحمت نکشد ؛ نه نیازی به زلزله هست نه نیازی به سونامی …
همین که تو نیستی ، همین که تو نمی خندی بلاهای بزرگی هستند که جهانم را با خاک یکی کرده اند !
سخت است “او” کردن “تو”یی که همه ی “من” بودی !
.
هیچگاه فکر نمی کردم فاصله بینمان آنقدر زیاد شود که تو بی خیال زندگی کنی و من با خیالت بیخیال زندگی شوم !
.
ﺩﻝ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ، ﻫﻮﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﮐﻤﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ
ﺩﻝ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ و ﯾﺎﺩﺵ ﺭﻓﺘﻪ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﯼ !
برچسبها: